ثانیه ها را می شمارم
و دقیقه ها را دوان دوان طی می کنم
و عاشقانه به سوی صدای او می دوم
صدای ساعت قلبم در آمده است
و من هنوز بی قرارم
چرا نمی آید؟
چرا نمی خواند؟
چرا امروز نمی گوید؟
دیگر نمی توانم
این چه انتظاری ست
که قلبم را به تاریکی ها می سپارد
و بی رحمانه مرا در سایه ی وهم و گمان تنها می گذارد
به به سلام
ایندفعه شعراییکه انتخاب کردی خیلی قشنگترن
ولی چرا وبلاگتو سیاه کردی؟
سلام دوست خوبم
شعرات خیلی قشنگن و آدم می مونه که چی بگه